وقتی برای گرفتن کارنامه فرزندش آمد و گفت نمیداند که سال چندم است، مبهوت ماندم؛ یعنی اولش فکر کردم که اشتباه شنیدم، و بعد گفتم که حتماً شوخی میکند؛ اما وقتی با چهرهای جدی و صدایی خسته گفت که واقعاً نمیداند که فرزندش سال سوم یا چهارم است، بهت زده شدم. فرزندش کلاس چهارم دبیرستان بود و او برای گرفتن کارنامه ماهانه آذر ماه مراجعه کرده بود؛ اما هنوز نمیدانست که فرزندش سال چهارم دبیرستان است و از تابستان، ما او را یک کنکوری به حساب میآوریم.
حالا بیشتر معنی حرفهای فرزندش را میفهمیدم؛ اینکه فضای خانه همیشه شلوغ است و هر روز که از مدرسه به خانه میرود نمیداند که چه چیز انتظارش را میکشد و آیا قرار است که به مهمانی بروند یا مهمان برایشان میآید، و وقتی هم که به این شرایط معترض میشود، در جواب میشنود که: «حالا یک روز درس نخوانی چه میشود؛ نمیشود که به خاطر درس تو همه چیز را که تعطیل کنیم! به فلانی یا بهمانی برمیخورد اگر بگوییم که نیاید یا نمیآییم»، و خلاصه تنها چیزی که این وسط مهم نیست او و کنکورش هست.
چهارمین گروه
خوب میدانند که والدین و خانواده، نقش مهمی در آرامش فرزند کنکوری و پیشرفت تحصیلی او دارد. آنها میدانند که باید براساس تواناییهای فکری و جسمی که از فرزند خود سراغ دارند با وی همراهی کنند؛ نه اینکه یکباره در این چند ماه، انتظارات شخصی و شخصیتی خویش را در فرزندشان پیجویی کنند. گفتهاند که مرز بین خوش بینی و بدبینی، «واقع گرایی» است؛ بنابراین، با توجه به تواناییهای واقعی فرزندشان، در مواجهه با کنکور، تلاش صادقانه میکنند و بیش از حد توان از او انتظار و توقع ندارند؛ چرا که کمالگرایی، سبب از دست دادن اعتماد به نفس وی میشود و در نتیجه، فاقد انگیزه لازم برای دستیابی به اهداف خود خواهد شد.
از این رو، در ساعات خاصی که پرانرژی تر و کارآمدتر است، از او میخواهند که نهایت بهرهگیری را از زمان داشته باشد؛ زیرا عمده شکست دانشآموزان این دوره، به دلیل خواب و استراحت نیست، بلکه به خاطر عدم استفاده مفید از زمان بیداری و سرحالی است!
آنها میدانند که تلقّی و احساسشان برای فرزندشان بسیار مهم است؛ به همین خاطر، نسبت به مدرسه و معلمهای وی برداشت مثبتی دارند؛ چرا که اگر جز این باشد، او نیز با همانندسازی از این احساس، عملاً زمان حضور در محل تحصیل را بیهوده تلقی خواهد کرد. تشویق و قدردانیشان نیز از فعالیتهای وی دقیق و از سر باور است. او در این دوره به حمایتها و موفقیتهای روزانه احتیاج دارد. اطلاع و شوق آنها از موفقیتهای آنی و کوتاه مدت وی، او را در صعود تا آخرین پلههای ترقی، مصممتر خواهد ساخت.
با وی همراه واقعی هستند؛ از همین رو، آنها نیز مطالعه را در برنامههای خانوادگیشان میگنجانند تا فرزندشان ببیند که مطالعه کتاب، روزنامه یا مجله را به برنامههای تلویزیون ترجیح میدهند و تفریح و سرگرمی، رفت و آمدها، نوع تغذیه و سایر فعالیتهای خانوادگی براساس اولویتها و مسایل مربوط به او تنظیم میشود، و این یعنی با رفتار و کردارشان، انگیزه یادگیری را در وی دوچندان میکنند و بدین ترتیب عملاً او را در مسیر موفقیت قرار میدهند.
آنها از فرزندشان میخواهند که در یک دوره آزمون آزمایشی معتبر شرکت کند؛ زیرا آزمون آزمایشی، یکی از بهترین اهرمهایی است که فرزندان به هیچ روی نباید نسبت به آن اهمال یا در پارهای از آنها غیبت کنند؛ چرا که دقایق تمرکز در جلسه آزمون و بررسی بالغ بر پنج هزار تست در طول دوره و آشنایی با اسلوب و چارچوب آزمون اصلی و تکرار آن، چیزی نیست که اهمیت و ارزش آن نیاز به توضیح داشته باشد.
در دورهای که مغز پرکار و فعال است، نیاز به مراقبت هم دارد که از طریق تفریح اعمال میشود؛ وگرنه فعالیت بالای علمی، خستگی عصبی را به همراه دارد و روح را کسل میکند و در نتیجه باعث افزایش اشتباه و خطا در یادگیری میگردد؛ به همین خاطر، این دسته از والدین، درصد بسیار کمی از زمان خود را در این دوره به تفریح خانوادگی در طول هفته اختصاص میدهند. آنها در نظر دارند که تفریح لزوماً به معنای سفر رفتن یا گردش خارج از شهر نیست، بلکه بازی و شوخی کردن با فرزندان و شام خوردن در بیرون از خانه نیز میتواند آرامش و شادی را بین اعضای خانواده به وجود آورد.
روانشناسان معتقدند که خوشحالی و خندیدن طبیعی در اوقات فراغت، نوعی تخلیه تنشهای روانی محسوب شده و فرد را از کسالت، خستگی و رنج روزمره بیرون میآورد و در نتیجه، قدرت یادگیری او را بیشتر میکند و احساس راحتی و آرامش وی را نیز به ارمغان میآورد.